اگر شما در ایالات متحده به خرید بروید، ممکن است بشنوید کسی بگوید که قیمت یک جنس “به اندازه یک دست و یک پا است.” نگران نباشید، این بدان معنا نیست که شما برای خریدن آن باید یکی از اندام های بدنتان را بدهید. آمریکایی ها وقتی می خواهند درباره چیزهایی که بسیار گران هستند، صحبت کنند، این اصطلاح را به کار می برند.

خوشبختانه فراگیری زبان انگلیسی از آن جمله چیزها نیست. در زیر شش اصطلاح مربوط به پول که می توانید در گفت و گوهای روزمره به کار ببرید، آمده است:

Midas touch

 

معنی: توانایی پول درآوردن یا موفقیت در انجام هر کاری که شخص به آن بپردازد. این اصطلاح از افسانه مایداس شاه، که به هر چیزی که دست می زد آن چیز طلا می شد، آمده است.
کاربرد محاوره ای: “Everything Linda does is a success. She really has the Midas touch.”

“لیندا به هر کاری دست می زند، با موفقیت همراه است. او واقعا قدرت مایداس را دارد.”

Go Dutch

 

معنی: یعنی هر کسی سهم خودش را بپردازد؛ تقسیم کردن هزینه. گفته می شود که این اصطلاح از درهای هلندی گرفته شده که دو نیمه بالا و پایین دارد که هر کدام جداگانه باز و بسته می شوند.
کاربرد محاوره ای: “When I go out to lunch with my colleagues at work, each pays for his or her own meal. We go Dutch.”

“وقتی من با همکارانم برای نهار می روم، هر کدام از ما پول غذای خودمان را می پردازیم. ما هلندی رفتار می کنیم.”

Feel the pinch

 

معنی: داشتن پولی کمتر از آن چه فرد به آن عادت داشته و کمتر از آن چه که فرد آن را ضروری می داند. پیشینه این اصطلاح به اوائل قرن هفدهم بازمی گردد. یعنی وقتی که شاه لیر شکسپیر گفت که او “نیشگون دردناک نیاز” را خواهد پذیرفت – یا بدون بسیاری از چیزهایی که در گذشته داشت، سر خواهد کرد.
کاربرد محاوره ای: “وقتی که ما مجبور بودیم هزینه تحصیل هر سه فرزندمان در دانشگاه را به طور همزمان بپردازیم، واقعا فشار نیشگون را حس می کردیم.”

Hit the jackpot

 

معنی: بردن جایزه بخت آزمایی؛ ثروتمند شدن و یا چیز ارزشمندی را پیدا کردن. این اصطلاح از “جایزه بزرگ” در قمار – پولی که میان برندگان تقسیم می شود – آمده است.
کاربرد محاوره ای: “من وقتی که به کتابخانه رفتم، انتظار نداشتم که هیچ یک از کتاب هایی را که در فهرست من قرار داشتند، پیدا کنم. اما بلیت من برد؛ چون توانستم هر هفت کتاب را پیدا کنم.”

In the black/in the red

 

معنی: سیاه بودن به معنای سود بردن است. قرمز بودن به معنای زیان کردن و یا سود نبردن است. این اصطلاحات از دورانی به جای مانده اند که حسابداران از کاغذ و جوهر استفاده می کردند. در آن زمان سودها را با جوهر سیاه و زیان ها را با جوهر قرمز می نوشتند.
کاربرد محاوره ای: “این شرکت در چهار سال نخست ضرر می کرد، اما حالا سود می کند و سرانجام سیاه است.” و “بعضی سال ها کسب و کار من سودآور است، اما سال های دیگر من قرمز هستم.”

بیشتر بیاموزید

 ShareAmerica مجموعه مقالاتی را برای آموزش گفتگوهای روزمره، یا آشنایی با چندی از اصطلاحاتی که در آنها به آسمان ، خنده و شوخ طبعی، و حیوانات اشاره می شود، ارائه می دهد.

تارنمای انگلیسی آمریکایی دارای منابع گوناگون رایگان برای نوآموزان و معلمان زبان انگلیسی است. مطالب آموزنده ای نیز در صفحه فیس بوک انگلیسی آمریکایی در دسترس هستند.