شش دانشجوی بین المللی با یکدیگر آشنا می شوند. وجه مشترک آنها این است که همه دانشجویان بین المللی هستند و برای یک ترم در ایالات متحده تحصیل می کنند. در طول این ترم، آنها تسلط بیشتری بر زبان انگلیسی پیدا می کنند و درباره فرهنگ ایالات متحده و رشته های تحصیلی شان مطالب بیشتری می آموزند. مجموعه جدید گفتگوهای روزمره این شش دانشجوی و تجربه هایشان را در طول ترم تحصیلی در یک دانشگاه آمریکایی پوشش خواهد داد. این گفتگوها برای سطح متوسط یا بالاتر آموزش انگلیسی مناسب هستند.
در این مکالمه، دو دانشجو (پیتر و یانا) درباره دلتنگی شان برای کشور زادگاه و زبان مادری شان با یکدیگر صحبت می کنند.
پیتر: Hi Jana. Long time no see. What’ve you been up to?
یانا: Just studying a lot.
پیتر: You seem a little down. Is everything okay?
یانا: Yeah, everything is okay. Thanks for asking. Sometimes I get a little homesick and miss my family and my language. I didn’t realize how important my home language is to me. It’s really part of who I am.
پیتر: I definitely understand that. Even though my parents and sisters are multilingual, we usually only speak our first language with one another.
یانا: But you don’t seem to ever miss your home language.
پیتر: Of course I do! But this is a very multicultural campus and city. There are people here who speak your home language. It has helped me to find people who speak my first language. We get together every couple of weeks to talk.
یانا: I’m glad you understand. Part of me thinks I am a failure or I’m not acclimating to the U.S. if I don’t speak English all the time.
پیتر: Nonsense! All of our languages are part of who we are and part of our identities. We can’t ignore that.
Long time no see: شما کجا، اینجا کجا؛ کم پیدایی
What’ve you been up to?: چه کارها می کنی؟ چه خبرها؟ سؤال در مکالمه های غیررسمی.
To seem or be a little down: کمی غمگین/ دمغ/ کم انرژی به نظر آمدن.
Homesick : غربت. دور از وطن بودن و احساس دلتنگی برای خانه یا خانواده کردن. با فعل be یا feel به کار گرفته می شود. برای مثال: “She is homesick. I feel homesick.”
multilingual : چندزبانه. تسلط کامل داشتن بر دو زبان یا بیشتر.
: Multicultural چند فرهنگی بودن. داشتن اعتقادات و آداب و رسوم متعلق به چند فرهنگ.
To acclimate to… : خود را وفق دادن به چیزی یا وضعیتی؛ عادت کردن. برای مثال:
“She is acclimating to the new city. He quickly acclimates to the cultures of other countries.”
در اینجا، nonsense برای نفی و حقیقی نبودن حرف طرف مقابل استفاده شده است؛ چه حرفا!
می خواهید بیشتر انگلیسی یاد بگیرید؟ مطالب ما به شما کمک می کنند.
تارنمای انگلیسی آمریکایی منابع رایگان گوناگونی را برای آموزگاران و نوآموزان زبان انگلیسی ارائه می دهد. مطالب آموزشی برای زبان آموزان روزانه در صفحه فیسبوک انگلیسی آمریکایی ارائه داده می شوند. گفتگوهای روزمره توسط هایدی هولند، کارمند ارشد برنامه های زبان انگلیسی در اداره امور آموزشی و فرهنگی وزارت امورخارجه تنظیم شده اند.